امام، قلبِ هستی
در ادامۀ بحث معراج پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)، (جلسۀ 153، 11 محرم 1443) به تبیین موضوع امام، قلب هستی میپردازیم.
بیان شد که انسان دو معراج دارد؛ معراج تکوینی که مانند دیگر مخلوقات انجام میگیرد و معراج معنوی که با انتخاب خود انسان انجام میشود؛ به سوی جلال، یا به سوی جمال. مقصد معراج معنوی برای انسان کامل، مقام قرب "اَو أدنی" است. و مقصد برای دیگران، مشاهده و حرکت با قلب انسان کامل است که قلب هستی (عالَم آفاق و انفس) است.
تمام هستی پیکرۀ انسان کامل است. ابلیس هم پیکرۀ انسان کامل است؟ بله. همان طور که بدن ما زوائد دارد و قوۀ دافعۀ بدن از طریق عرق، ادرار، مو، چرک، و...، آن زوائد را دفع میکند، ابلیس هم قوۀ دافعۀ اسمای جامع انسان کامل است و اگر نباشد، در نظام هستی زوائد که لازمۀ تعین و خلقتاند، بیرون ریخته نمیشوند.
از آنجا که انسان خواست تا جامع اسماء الهی باشد، لازمۀ خلقتش زوائد است. فرشتگان که یک بُعد فرشتگی را دارند و جامع نیستند، این زوائد را ندارند، اما خلقت انسان لازمهاش زوائد است و برای دفع این زوائد، بودنِ ابلیس و عمال او که ظهور اسم جلال الهیاند، لازم است. انسان کامل بدون اسماء جلال کامل نیست.
قلب هستی یکی است و بقیه پیکر او هستند. عجیب است که ما نمیپذیریم اعضای بدنمان از قلب اطاعت نکنند، ولی خودمان به اطاعت نکردن از امام(علیهالسلام) راضی شدیم! باید خود را در دست امام رها کنیم. پس اختیار چه میشود؟ اختیار هم این است که تو باشی در هستی، به شرط اینکه تسلیم قلب باشی! انسان اختیار کرده که با ارادۀ قلب (انسان کامل) حرکت کند. یعنی بر طبق شریعت، طریقت و حقیقت حرکت کند که برای تمام حرکات و سکنات انسان راه نشان داده است.
خدا برای هستی قلب قرار داده به نام انبیا، اوصیا، اولیا. زمانی نبوده که عالم هستی بدون قلب بتپد؛ زمانی در ظاهر، زمانی در باطن:
"لاَ تَخْلُو اَلْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَجِهِ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا بَاطِناً مَغْمُوراً لِئَلاَّ تَبْطُلَ حُجَجُ اَللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ"[1].
کسانی که با قلب تپیدند، به فوز عظیم رسیدند:
"يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَكُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً".
اما آنهایی که در توهمشان خودشان را دیدند و مقابل انسان کامل قرار گرفتند، از تپش افتادند و مردند؛ یعنی از کمال انسانیشان مردند و جهنمی شدند.
خدا با قرار دادن انسان کامل حجت را بر بندگانش تمام کرده است؛ چه در ظاهر، چه در باطن. کسی نمیتواند بگوید من نمیدانم کدام راه درست است، کدام نادرست. فطرت و باطن انسان خوب و بد و زشت و زیبا را تشخیص میدهد و انسان از زمان به تکلیف رسیدن، قلبش به درست و غلط گواهی میدهد؛ مگر اینکه "كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ"[2] شده باشد. وقتی قلب به خطای انسان گواهی میدهد، راه برای برگشت هم گذاشته شده است. توبه، انابه و استغفار راههایی است که شرع قرار داده برای وقتی که انسان میخواهد به حرف قلبش گوش دهد و خطایش را جبران کند.
در تبیین جایگاه انسان کامل به عنوان قلب هستی، به بیان عباراتی از سخنان ائمۀ معصومین(علیهمالسلام) میپردازیم.
امامباقر(علیهالسلام) میفرماید:
" إِنَّمَا أُمِرَ النَّاسُ أَنْ يَأْتُوا هَذِهِ الْأَحْجَارَ فَيَطُوفُوا بِهَا ثُمَّ يَأْتُونَا فَيُخْبِرُونَا بِوَلَايَتِهِمْ وَ يَعْرِضُوا عَلَيْنَا نَصْرَهُم"[3]
مردم مأمور شدند اين سنگها را بياورند و طوافشان كنند، سپس نزد ما آمده و ايشان را به دوستى خود خبرشان دهيم و ايشان كمک و نصرتشان را بر ما عرضه بدارند.
همچنین آن حضرت میفرماید:
"ابْدَءُوا بِمَكَّةَ وَ اخْتِمُوا بِنَا"[4]
به مكه آغاز كنيد، و به ما ختم نمایيد.
امام صـادق(عليهالسلام) فرمود:
"اِذا حَجَّ اَحَدُكُمْ فَلْيَخْتِمْ بِزِيارَتِنا، لِأَنَّ ذلِكَ مِنْ تَمامِ الحَـجِّ"[5]
هرگاه يكى از شما به زيارت حج رفت، آن را با زيارت ما به پايان برساند، چرا كه اين (ديدار ما) از نشانههاى تماميّت و كمال حجّ است.
در روایت آمده است که خداوند باز کرد آسمانها را برای حزقیل نبی. وقتی نگاه به آسمانها کرد گفت خدایا تو منزهی و تو چقدر عظیمی. خداوند فرمود اشتباه میکنی عظمت من را در این آسمانها میبینی. اینها تحمل نکردند که وسعت من را بگیرند و تنگ شدند. عظمت من را قلب بندۀ مؤمن گرفت.
آنچه امامسجاد(علیهالسلام) در مناجات محبین عرضه میدارد، بیان حال همین انسانهاست که قلب هستیاند:
"إِلٰهِى فَاجْعَلْنا مِمَّنِ اصْطَفَيْتَهُ لِقُرْبِكَ وَوِلايَتِكَ...، وَخَصَصْتَهُ بِمَعْرِفَتِكَ...، وَهَيَّمْتَ قَلْبَهُ لِإِرادَتِكَ"
خدایا، ما را از کسانی قرار ده که برای قرب ولایتت برگزیدی و به شناخت خود مخصوصشان کردی و به ارادهات دلباختهشان کردی.
گفته شد که اوج معراج ما، رؤیت قلب انسان کامل است. پس معراج، سفر از وجهالخلقی به وجهاللهی تا رسیدن به ملکوت و یافتن شئونات اسمای الهی است و بعد از آن عبورکردن از اسما و رسیدن به قلبی که "بَارَكْنَا حَوْلَهُ"[6] شده است.
نماز، معراج مؤمن!
همان طور که نماز باید از نظر ظاهری به سوی قبله انجام شود. در باطن هم نمازی پذیرفته است و انسان را عروج میدهد که به سوی قلب (انسان کامل) خوانده شود. اینجاست که نماز معراج مؤمن است.
از آنجا که نماز با سورۀ حمد شروع میشود، در اهمیت این سورۀ مبارکه و اینکه نماز چطور انسان مؤمن را عروج میدهد، روایتی از رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بیان میکنیم. ایشان میفرماید:
"قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَسَمْتُ فَاتِحَةَ الْكِتَابِ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَبْدِي فَنِصْفُهَا لِي وَ نِصْفُهَا لِعَبْدِي وَ لِعَبْدِي مَا سَأَلَ"
خداوند عزّ و جل فرمود: فاتحة الکتاب را میان خود و بندهام تقسیم کردم؛ نصفش برای خودم، و نصفش برای بندهام. و بندهام هرچه بخواهد به او می دهم.
"إِذَا قَالَ الْعَبْدُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بَدَأَ عَبْدِي بِاسْمِي وَ حَقٌّ عَلَيَّ أَنْ أُتَمِّمَ لَهُ أُمُورَهُ وَ أُبَارِكَ لَهُ فِي أَحْوَالِهِ"
وقتی بنده میگوید «بسم الله الرحمن الرحیم» خداوند عزّ و جل میگوید: بندهام با نام من آغاز کرد و بر من حق دارد که اُمورش را به انجام رسانم و به احوالش برکت دهم.
"فَإِذَا قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ حَمِدَنِي عَبْدِي وَ عَلِمَ أَنَّ النِّعَمَ الَّتِي لَهُ مِنْ عِنْدِي وَ أَنَّ الْبَلَايَا الَّتِي دُفِعَتْ عَنْهُ فَبِتَطَوُّلِي أُشْهِدُكُمْ أَنِّي أُضِيفُ لَهُ إِلَى نِعَمِ الدُّنْيَا نِعَمَ الْآخِرَةِ وَ أَدْفَعُ عَنْهُ بَلَايَا الْآخِرَةِ كَمَا دَفَعْتُ عَنْهُ بَلَايَا الدُّنْيَا"
و آنگاه که بگوید «الحمد لله رب العالمین»، خداوند جلّ جلاله میگوید: بندهام مرا ستایش کرد و دانست که نعمتهایی که دارد، از جانب من است و بلایی که از او دور شده، به سبب فضل و بخشش من بوده. شما را شاهد میگیرم که نعمتهای آخرت را نیز به نعمتهای دنیایش میافزایم و همان طور که بلایای دنیا را از او دور ساختم، بلایای آخرت را نیز از او دور خواهم ساخت.
"فَإِذَا قَالَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ شَهِدَ لِي بِأَنِّي الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ أُشْهِدُكُمْ لَأُوَفِّرَنَّ مِنْ رَحْمَتِي حَظَّهُ وَ لَأُجْزِلَنَّ مِنْ عَطَائِي نَصِيبَهُ"
و آنگاه که بگوید «الرحمن الرحیم»، خداوند عزّ و جل میگوید: بندهام برایم شهادت داد که من رحمان و رحیم هستم. شما را شاهد میگیرم که بهرۀ او از رحمتم را فزونی خواهم بخشید و بهرهاش را از آنچه به او بخشیدهام، زیاد خواهم نمود.
"فَإِذَا قَالَ مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ أُشْهِدُكُمْ كَمَا اعْتَرَفَ عَبْدِي أَنِّي مَالِكُ يَوْمِ الدِّينِ لَأُسَهِّلَنَّ يَوْمَ الْحِسَابِ حِسَابَهُ وَ لَأَتَقَبَّلَنَّ حَسَنَاتِهِ وَ لَأَتَجَاوَزَنَّ عَنْ سَيِّئَاتِهِ"
و آنگاه که بگوید «مالک یوم الدین»، خداوند جلّ جلاله میگوید: شما را شاهد میگیرم همان طور که (بندهام) اعتراف کرد که من مالک روز جزاء هستم، حسابرسیِ روز حساب را بر او آسان میگیرم و از بدیهایش در خواهم گذشت.
"فَإِذَا قَالَ إِيَّاكَ نَعْبُدُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ صَدَقَ عَبْدِي إِيَّايَ يَعْبُدُ أُشْهِدُكُمْ لَأُثِيبَنَّهُ عَلَى عِبَادَتِهِ ثَوَاباً يَغْبِطُهُ كُلُّ مَنْ خَالَفَهُ فِي عِبَادَتِهِ لِي"
و آنگاه که بگوید «ایاک نعبد»، خداوند عزّ و جل میگوید: بندهام راست گفت؛ فقط مرا عبادت میکند. شما را شاهد میگیرم که به خاطر عبادتش ثوابی به او خواهم داد که هرکس با او به خاطر عبادت من مخالفت میورزد، به این ثواب غبطه بخورد.
"فَإِذَا قَالَ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِيَ اسْتَعَانَ وَ إِلَيَّ الْتَجَأَ أُشْهِدُكُمْ لَأُعِينَنَّهُ عَلَى أَمْرِهِ وَ لَأُغِيثَنَّهُ فِي شَدَائِدِهِ وَ لَآخُذَنَّ بِيَدِهِ يَوْمَ نَوَائِبِهِ"
و آنگاه که بگوید «ایاک نستعین»، خداوند عزّ و جل میگوید: بندهام از من کمک خواسته و به من پناه آورده است. شما را شاهد میگیرم که در کارش یاریاش رسانم و در سختیها فریادرس او باشم و در روزی که پیشامدی برایش حاصل شود، دستش را بگیرم.
"فَإِذَا قَالَ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ إِلَى آخِرِ السُّورَةِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذَا لِعَبْدِي وَ لِعَبْدِي مَا سَأَلَ فَقَدِ اسْتَجَبْتُ لِعَبْدِي وَ أَعْطَيْتُهُ مَا أَمَّلَ وَ آمَنْتُهُ عَمَّا مِنْهُ وَجِل"[7]
و آنگاه که بگوید «اهدنا الصراط المستقیم» تا آخر سوره، خداوند عزّ و جل میگوید: این برای بندهام است و بندهام هرچه بخواهد، خواهد داشت. به راستی که آن را برای بندهام مستجاب کردم و آنچه آرزو داشت را به او دادم و او را از آنچه هراس داشت، ایمن خواهم داشت.»
امامعلی(علیهالسلام) میفرماید: "طُوبى لِمَن أخْلَصَ للّهِ العِبادَةَ و الدُّعاءَ و لَم يَشْغَلْ قَلْبَهُ بما تَرى عَيْناهُ و لَم يَنْسَ ذِكْرَ اللّهِ بما تَسْمَعُ اُذُناهُ و لَم يَحْزَنْ صَدرُهُ بما اُعْطِيَ غَيرُهُ"[8]
خوشا آن كه عبادت و دعايش را براى خدا خالص گرداند و آنچه مىبيند، دلش را به خود مشغول نسازد و آنچه مىشنود، او را از ياد خدا غافل نكند و به سبب آنچه به ديگران داده شده، سينهاش را غم و اندوه نگيرد.
هر پیامبری که برانگیخته شده، خداوند اصول و فروعی را برایش وضع نموده است. پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) اعظم و اشرف همۀ انبیا است. نهتنها خود او جایگاهش برتر از دیگر انبیا است بلکه امت او هم جایگاه ویژهای دارند. بنابراین اصول و فروعی که برای او وضع شده از دیگران اعظم و اشرف است. نمازی که پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) جعل کرده تکمیل نمازی است که خدا از آدم تا نوح برای امت و نبیشان و رسلشان جعل کرده است. بلکه نماز امت او جامع نماز تمام مخلوقات در باطنش است.
در تاریخ انبیا میبینیم که امت انبیای دیگر تحمل جمال و جلال تام را نداشتند. برای نمونه امت حضرت موسی با کوچکترین جلال عقبنشینی میکردند، مثلاً تحمل گرسنگی را نداشتند. از سوی دیگر تحمل جمال تام را هم نداشتند، بنابراین جمالی که برایشان نازل میشد ناقص بود، مثلاً "منّ و سلوی" بود. اما امت پیغمبر جلال و جمال تام را پذیرفتند. چرا؟ چون میخواهند خلیفۀ خدا شوند. بنابراین شریعت، طریقت، و حقیقت محمد(صلیاللهعلیهوآله) افضل و اشرف از مسیر انبیای سلف خواهد بود.
تمام نحوۀ وجود و حرکت و سیر موجودات به سوی کمالشان در اوضاع نماز جمع است؛ در قیامش، رکوعش، سجودش، تشهدش. لذا نمازگزار، موافق با تمام حرکات موجودات هستی حرکت میکند. خداوند در قرآن به این مطلب اشاره فرموده:
"أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ وَالنُّجُومُ وَالْجِبَالُ وَالشَّجَرُ وَالدَّوَابُّ وَكَثِيرٌ مِنَ النَّاسِ وَكَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذَابُ وَمَنْ يُهِنِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ مَا يَشَاءُ"[9]
در اینجا منظور از سجده، نماز است.
[1]- غرر الحکم ج۱، ص۷۸۶.
[2]- سورۀ اعراف، آیۀ 179.
[3]- الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص549.
[4]- الكافي (ط - الإسلامية)، ج4، ص550.
[5]- وسائل الشيعه ،ج10، ص254.
[6]- سورۀ اسراء، آیۀ 1 : "سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ"؛ پاک و منزّه است خدایی که بندهاش را در یک شب، از مسجدالحرام به مسجدالاقصی -که گرداگردش را پربرکت ساختهایم- برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست.
[7]- بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج89، ص226.
[8]- الكافي (ط - الإسلامية)، ج2، ص16.
[9]- سورۀ حج، آیۀ 18.
نظرات کاربران